سفر دیجیتل افغانستان با رشد سریع و تحولات سیاسی عمیق همراه بوده که فضای پیچیدهیی را ایجاد کرده است؛ جایی که تحول دیجیتل هم فرصتهای کلان و هم خطرات چشمگیر را با خود دارد.
این کشور، در حال حاضر با مشکلات و بحرانهای بشری دوامدار، بیثباتی اقتصادی و ساختارهای حکومتی متحول دستوپنجه نرم میکند. مشکلاتی که – لااقل – در آیندهی نزدیک همچنان پابرجا خواهند بود.
در چنین شرایطی، توانایی درک، تفسیر و استفاده موثر از دیتا – یا همان سواد دیتا – تنها یک مهارت خاص نیست. بل ضرورتی است اساسی برای تصمیمگیری آگاهانه، کمکرسانی مثمر به جامعه آسیبپذیر و انکشاف پایدار.
واضح است در چنین وضعیتی، تحلیل انتقادی معلومات، تشخیص الگوها و انتقال یافتههای شواهد محور، تأثیرات عمیقی بر آینده کشور دارد.
همچنان باید متوجه بود که سواد دیتا محدود به استفاده از ابزارهای دیجیتل، مانند اپلیکیشنها و سافتویرها نیست؛ بلکه بسیار وسیعتر از آن است.
این علم و مهارت، یک توانایی حیاتی برای «خواندن، تحلیل، و ارتباطگیری با دیتا» میباشد؛ تواناییِ که به کمک آن، منابع دیتا، ساختار، روشها و تخنیکهای مربوط به آن شناسایی میشوند.
از جهتی دیگر، به دلیل اینکه نگرانیها در باره اعتبار دیتاها و احتمال استفاده سوء از آن، در این کشور جدی است، درکِ دقیق از ماهیت دیتا و کاربردهای آن – چی کاربرد مثبت و چی منفی و سوء – اهمیت حیاتی دارد.
برای مثال، در حوزه زراعت، زمینداران و دهاقینی که از سواد دیتا برخوردارند، در دوران خشکسالی، میتوانند فعالیتهای زراعتی خویش را مطلوبسازی کرده، از تأثیرات تغییرات اقلیمی در امان مانده و حاصلات بیشتر بهدست بیاورند.
به همین ترتیب، در دیگر حوزهها نیز، این توانمندی افراد و نهادها را قادر میسازد تا انتخابهای آگاهانه دا شته باشند، فرصتهای کاری و وظیفوی بهتر را تعقیب کنند و با چالشها و مشکلات پیچیدهتر با روشهای بهتر مواجه شوند. [+]
این مطلب به بررسی وضعیت فعلی ارتباطات دیجیتل، موانع اساسی در شمولیت و فراگیری دیجیتل، چالشهای کنترول و حاکمیت دیتا، و فرصتهای نوظهور برای استفاده از سواد دیتا در جهت تابآوری و پیشرفت فردی، کاروباری و حکومتداری میپردازد.
آنچه که در ادامه میخوانید: (کلیک کنید تا به بخش مربوط بروید)
دورنمای دیجیتل افغانستان: وضعیت فعلی، ترندها و تحولات
دورنمای دیجیتل افغانستان تصویری پویا و دینامیک از افزایش ارتباطات ارائه میکند.
این افزایش در پهلوی تفاوتهای دوامدار – مانند شکاف جنسیتی در استفاده از ابزارهای دیجیتل – و کنترول در حال افزایش، یک وضعیت پیچیده را شکل داده است.
احصائیههای تازه، تغییرات گسترده در استفاده از انترنت و موبایل و همچنان گسترش وسیع شبکههای اجتماعی را در کشور نشان میدهد.
اتصال انترنت و موبایل (احصائیههای ۱۴۰۳-۱۴۰۴)
بر اساس معلومات وبسایت دیتاریپورتال، افغانستان در یک سال اخیر، افزایش قابل توجه در استفاده از انترنت تجربه کرده است.
در اوایل ۱۴۰۴، حدود ۱۳.۲ میلیون استفادهکننده انترنت ثبت شدهاند که معادل ۳۰.۵٪ نفوس کشور است. [+]
در حالی که حدود یک سال پیش، اوایل ۱۴۰۳، این رقم ۱۸.۴٪ و حدود ۷.۸۸ میلیون نفر بود. این رشد، گسترش قابل توجه خدمات آنلاین را در کشور نشان میدهد. [+]
روند ارتباط موبایلی اما تصویر پیچیدهتری دارد.
بر اساس ارقام دیتاریپورتال، در اوایل سال ۱۴۰۴، حدود ۲۲.۳ میلیون اتصال فعال موبایل در کشور گزارش شده است که معادل ۵۱.۶٪ نفوس کشور است.
در حالی که یک سال قبل، اوایل سال ۱۴۰۳، این رقم به ۲۷.۶۷ میلیون اتصال میرسید؛ در حدودِ ۶۴.۶٪ نفوس. این رقم کاهش ۱۳٪ در یک سال را نشان میدهد.
این کاهش، احتمالاً نه کاهش واقعی دسترسی، بلکه ناشی از کاهش استفاده از چندین سیمکارت توسط یک شخص، ارقام نامعتبر یا خطای محاسباتی و یا تجدید در روش شمارش اتصالات «فعال» بودهاست.
با توضیح دیگر، تعداد اتصالها، از روی سیمکارتهای فعال محاسبه میشود و استفاده از چند سیمکارت – یکی برای کار، یکی برای استفاده شخصی یا به دلیل استفاده از تخفیفها – در افغانستان رایج است؛ پدیدهیی که ممکن روی این ارقام تأثیرگذار باشد.
مشابه به این، سرعت اتصال انترنت نیز در افغانستان بهبود یافته است.
سرعت متوسط دانلود انترنت موبایل در اوایل ۱۴۰۴ به ۸.۱۳ امبی/ثانیه رسید که نسبت به ۴.۱۸ امبی/ثانیه در اوایل ۱۴۰۳ افزایش چشمگیری یافته است.
سرعت انترنت ثابت نیز از ۳.۱۲ امبی/ثانیه به ۳.۵۸ امبی/ثانیه در سال ۱۴۰۴ بالا رفته است.
این بهبودها بستر را برای فعالیتهای دیجیتل پیشرفتهتر، مانند آموزش آنلاین و تجارت دیجیتلی، فراهم میسازد.
استفاده از شبکههای اجتماعی در افغانستان در حال افزایش است، که انعکاسی از روند جهانی تعامل دیجیتل میباشد.
در اوایل ۱۴۰۴، حدود ۴.۰۵ میلیون پروفایل شبکههای اجتماعی (یوزر) در افغانستان فعال بودهاند که معادل ۹.۴٪ نفوس کشور است. این رقم در اوایل ۱۴۰۳، حدود ۳.۷ میلیون نفر (۸.۶٪) نفوس بود.
با این حال، تفاوتهای قابل توجهی از نگاه جنسیتی وجود دارد. در اوایل ۱۴۰۳، فقط ۱۵.۶٪ استفادهکنندگان شبکههای اجتماعی زن بودند، در حالی که ۸۴.۴٪ را مردان تشکیل میدادند.
این تفاوت، نمایانگر شکاف عمیق جنسیتی در دسترسی به پلتفُرمهای دیجیتلی است، که اثرات وسیعی بر دسترسی زنان به خدمات و امکانات آنلاین دارد؛ از جلمه معلومات، تعلیم و تربیه و فرصتهای وظیفوی و اقتصادی.
زیربنای دیجیتل افغانستان از سه مرحله اساسی عبور کرده است – اکثراً با حمایت مالی و تخنیکی کشورهای خارجی و نهادهای جهانی. [+]
قبل از سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۱ میلادی)، دسترسی به انترنت بسیار محدود و عمدتاً ممنوع بود و فقط برای تعدادی از نهادهای غیردولتی از طریق سیستمهای دایلاَپ (Dial-up) یا ماهواره (Satellite) استفاده میشد.
بین سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۰ (۲۰۰۱ الی ۲۰۲۱)، انکشاف وسیعی با حمایت مالی جهانی صورت گرفت – از جمله پروژه «شاهراه ابریشم» به کمک ناتو که شبکه فایبر نوری را ایجاد کرد و زمینهساز ارتباطات موبایلی وسیع شد. [+]
به عنوان مثال، بانک جهانی از توسعه ۱۰۰۰ کیلومتر شبکه فایبر نوری حمایت کرد که منجر به افزایش ۳.۵ میلیون استفادهکننده جدید انترنت بین سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۷ شد و قیمت انترنت را حدود ۱۲ برابر کاهش داد. [+]
با بهقدرت رسیدن حکومت سرپرست فعلی در سال ۱۴۰۰، دید آنها از محدودیتهای اولیه به سمت تشویق به سرمایهگذاریهای خارجی در زیربنای دیجیتل تغییر یافته است.
هرچند، این تلاش مثبت برای دیجیتلیسازی با افزایش سانسور و حذف دیجیتل نیز همراه بودهاست؛ از جمله ممنوعیت نسبی پلتفرمهایی مانند تیکتاک و نظارت بر محتوا در فیسبوک، یوتیوب و وتساپ.
اگر با دقت بیشتر ببینیم، متوجه میشویم که نوعی «شکاف دیجیتل درون دیجیتلیشدن» آشکار میشود.
به عبارت دیگر، ارقام کلی افزایش استفادهکنندگان انترنت و بهبود در سرعت را نشان میدهند، اما بررسی دقیقتر نشان میدهد که دسترسی یکسان نیست.
این یعنی، با توجه به کاهش ظاهری اتصالات موبایلی و وجود شکاف جنسیتی در استفاده از شبکههای اجتماعی در افغانستان، میتوان گفت که افزایش اتصال بهتنهایی به معنای دسترسی عادلانه یا مشارکت وسیع و فراگیر نیست.
بنابراین، فقط فراهمسازی اتصال کافی نیست؛ بلکه ضرورت به راهکارها و راهحلهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی متناسب با بافت افغانستان وجود دارد تا بتوان این شکاف را کاهش داد و دسترسی را – اگر نی برای همه – بلکه برای اکثر مردم فراهم ساخت.
چالشهای اساسی پیشروی سواد دیتا و شمولیت دیجیتل در افغانستان
با آنکه در سالهای اخیر پیشرفتهایی در حوزه اتصال دیجیتل در افغانستان بهوجود آمده، کشور همچنان با مشکلات و چالشهای عمیق و ساختاری مواجه است که مانع گسترش سواد دیتا و شمولیت واقعی دیجیتل میگردد.
این موانع ریشه در بافت اجتماعی-سیاسی، وضعیت تعلیمی و محدودیتهای زیربنایی کشور دارند. چند مانع اصلی را را ذیلاً به اختصار توضیح دادیم.
نرخ پایین سواد عمومی و موانع آموزشی
یکی از موانع اساسی پیشروی سواد دیتا، نرخ نگرانکنندهی پایین سواد عمومی (سواد ابتدایی» در افغانستان است.
در سال ۱۴۰۱، نرخ کلی سواد در کشور ۳۷.۳٪ گزارش شده بود: ۵۲.۱٪ مردان و ۲۲.۶٪ زنان. میبینیم که حتی در این نرخِ پایین سواد نیز، شکاف قابل توجهی میان مردان و زنان وجود دارد.
این بدان معناست که اکثریت زنان افغان و بخش قابل توجهی از مردان، از مهارتهای ابتدایی خواندن و نوشتن محروماند؛ مهارتهایی که پیششرط اساسی برای تعامل با دیتاهای دیجیتل و تحلیل آنها محسوب میگردند.
بیشتر بخوانید:
علاوه براین، محدودیتهای وسیعِ اعمال شده در سالهای اخیر بحران آموزشی را پیچیدهتر کرده است.
فیالحال، بر اساس تفسیر خاصی از شریعت، دسترسی زنان به آموزش به شکل قابل توجهی محدود شده و از این موضوع قسمی کار گرفته میشود که کنترل بیشتری برقرار شود.
در نتیجهی این محدودیتها، دختران بالاتر از صنف ششم حالا اجازه رفتن به مکتب ندارند و تحصیلات عالی برای زنان، به جز در برخی رشتههای مشخص (خصوصاً صحی)، محدود شده است.
این وضعیت نهتنها نرخ سواد زنان را کاهش داده، بلکه دورنمای آموزشی نسل آینده را نیز به طور قابل توجهی تار ساخته و محدود میکند.
علاوه بر این، محدودیتهای سیستماتیک در تعلیم و تربیه، به ویژه برای زنان، چرخهای بیننسلی از بیسوادی و در نتیجه بیسواد دیتا ایجاد میکند. پدیدهی که تا رفع محدودیتها، تأثیرات ویرانگر خود را همچنان بهجا خواهد گذاشت.
سواد ابتدایی، مانند زیربنا و پایهسنگ برای سواد دیتا است. وقتی که بخش اعظم جامعه، بهویژه زنان، حتی قادر به خواندن و نوشتن نباشند، توانایی آنها برای «خواندن، تحلیل و ارتباطگیری با دیتا» بهشدت تضعیف میگردد.
این امر علاوه بر محدود ساختن فرصتهای شخصی، ظرفیت کلی کشور را برای تصمیمگیری دیتامحور، توسعه سرمایه بشری و مشارکت در اقتصاد دیجیتل جهانی را نیز بهشدت کاهش میدهد.
بنا بر این، هر ابتکار در حوزه سواد دیتا، باید به شکل اساسی با رفع شکافهای سواد ابتدایی (عمومی) و دفاع از حق همه برای تعلیم آغاز گردد.
محدودیتهای زیربنایی و چالشهای دسترسی
با آنکه احصائیهها حاکی از افزایش اتصال دیجیتل هستند، ولی در عمل افغانستان با موانع زیربنایی جدی مواجه است.
کشور کوهستانی و محاط به خشکه بوده و توسعه شبکههای دیجیتل، بهویژه در مناطق دورافتاده و دهاتی – جایی که سه چهارم جمعیت زندگی میکند – با سختیهای زیاد روبهرو است.
این موقعیت و ساختار جغرافیایی، مانعی عملی برای ایجاد و حفظ شبکههای ارتباطی ایجاد میکند.
به تبعِ آن، دسترسی محدود به تکنالوژی و انترنت، مانع تطبیق گسترده برنامههای آموزش از راه دور و یادگیری آنلاین میشود؛ درحالیکه این برنامهها بهعنوان یکی از راهحلهای کلیدی برای توسعه ظرفیت بشری در نظر گرفته میشوند.
از سوی دیگر، قیمت بالای انترنت – که بهدلیل وابستگی افغانستان به کشورهای همسایه مانند پاکستان، ایران و ترکمنستان برای انتقال دیتا ایجاد میشود – هزینه استفاده نهایی برای شهروندان را بالا میبرد.
همچنان، پوشش ضعیف شبکههای مخابراتی در بیرون از شهرهای بزرگ، مانع دسترسی به خدمات مالی دیجیتل و مشارکت کامل در اقتصاد دیجیتل شده، و بسیاری از جوامع اطراف (دهات) را از مزایای دنیای دیجیتل محروم نگه داشته است.
تفاوتهای فرهنگی، اجتماعی و جنسیتی
علاوه بر نرخ پایین سواد ابتدایی و محدودیتهای زیربنایی، عوامل فرهنگی و اجتماعی نیز بهشکل قابل توجهی نقش بازدارنده در مشارکت زنان در فضای دیجیتل ایفا میکنند.
دیدگاههای سنتی و محافظهکارانه، که اغلب توسط چهرههای دینی محلی ترویج میگردند، سبب میشوند که خانوادهها حتی پیش از محدودیتهای رسمی، از اعزام دختران به مکتب خودداری کنند – بهخاطر ترس از بدنامی یا تهدیدات امنیتی.
علاوه بر آن، فرمانهای صادرشده مبنی بر ممنوعیت فعالیت زنان در نهادها و موسسات ملی و بینالمللی کمکرسان – که بار دیگر در دسمبر ۲۰۲۴ تأیید گردید – دسترسی زنان به معلومات حیاتی، فرصتهای دیجیتل و مشارکت در برنامههای بشری را محدود میسازد.
این محدودیتها همچنین ظرفیت نهادهای کمکرسان را برای رسانیدن خدمات مؤثر به زنان و دختران کاهش داده است.
از سوی دیگر، زنان در برابر پرداختهای دیجیتلی نیز با موانع بیشتری مواجهاند: از جمله استقلالیت مالی پایین، نداشتن دسترسی به تلفونهای هوشمند، مهارتهای دیجیتل اندک، و محدودیت در مراجعه به بانکها و ماشینهای ایتیام.
اینها مثالهای از مشکلات در مسیر شمولیت دیجیتلاند – جایی که مشکل نهتنها در زیربنا، بلکه در افکار و رسوم، در اعتماد اجتماعی، مهارت، ابزار و توانمندی نهفته است.
چالشها و مشکلات نامبرده نشان میدهد که شمولیت دیجیتل واقعی و گسترش سواد دیتا در افغانستان ضرورتمندِ یک رویکرد جامع است که بتواند فراتر از گسترش فایبر نوری یا توزیع تجهیزات دیجیتل عمل کند.
رویکرد و روندی که باید شامل کاهش هزینهها، بهبود پوشش شبکه در مناطق دورافتاده، تطبیق آموزشهای گسترده در زمینه سواد دیجیتل و مالی، و از همه مهمتر، مقابله با موانع اجتماعی و سیاسی – بهویژه در مورد زنان – باشد.
در غیر آن، بخش بزرگی از جمعیت کشور همچنان به حاشیه رانده شده و از فرصتهای دیتامحور بیبهره خواهد ماند، و شکافهای نابرابری ادامه خواهد یافت.
حاکمیت، کنترول و خطرات دیتا در فضای دیجیتل افغانستان
گسترش زیرساختهای دیجیتل در افغانستان با روندهای در حال تحول در حاکمیت و کنترول دیتا ارتباط تنگاتنگ دارد.
با توجه به اصول بینالمللی حفظ حریم خصوصی، این وضعیت خطراتی در زمینه حریم خصوصی را در پی دارد و فضای دیجیتل کشور را با چالش مواجهه مواجه ساخته است.
کنترول زیرساخت دیجیتل و محتوای آنلاین
مقامات ذیصلاح، کنترول چشمگیری بر شبکههای دیجیتل و ارتباطی افغانستان اعمال میکنند.
اکثر ترافیک انترنتی از طریق وزارت مخابرات و تکنالوژی معلوماتی (MCIT) مدیریت میشود و یگانه نقطه تبادله انترنتی کشور (NIXA) در کابل موقعیت دارد.
این ساختار، زمینه را برای مسدودسازی هدفمند شبکهها در زمانهای حساس فراهم ساخته است؛ معمولاً برای جلوگیری از گسترش اعتراضات، جلوگیری از نشر گزارشهای خبری ناسازگار با دیگاه حاکم، و کنترل افکار عمومی در لحظات بحرانی از آن استفاده میشود.
علاوه بر این، ابزارهایی موسوم به «کلید قطع شبکه» یا «kill switches» وجود دارد که در صورت فعالسازی، میتواند اتصال کل کشور را از شبکه جهانی انترنت قطع نماید.
تأثیرات منفی بر سواد دیتا و مشارکت دیجیتل
در چنین فضایی، امید به تحول مثبت دیجیتل و گسترش سواد دیتا تا حد قابلتوجه کاهش مییابد.
اگر شهروندان احساس کنند که فعالیتهای آنلاینشان تحت نظارت است، یا معلوماتشان ممکن است علیهشان استفاده شود، انگیزهای کمتری برای یادگیری، تعامل، یا مشارکت در فضاهای دیجیتل خواهند داشت.
در واقع، این بیاعتمادی، مانع واضح بر سر راه ابتکارات سواد دیتا است، زیرا مردم برای محافظت از خود، عمداً از تولید دیتا و استفاده از خدمات آنلاین خودداری خواهند کرد.
از اینرو، برنامههای ارتقای سواد دیتا در افغانستان باید بهطور جدی بر امنیت دیجیتل، حفظ حریم خصوصی و استفاده از ابزارهای رمزنگاری تمرکز داشته باشند.
همچنین، ایجاد درک عمومی از اهمیت حفاظت از هویت دیجیتل، آموزش روشهای مقابله با نظارت و دسترسی مصئون به اطلاعات مستقل، برای توانمندسازی افراد ضروری است.
فرصتها و ابتکارات برای تحول دیجیتل و ارتقای سواد دیتا در افغانستان
با وجود چالشهای پیچیده و محدودیتهای تشدیدی در افغانستان، هنوز فرصتهایی برای ارتقای سواد دیتا، تقویت شمولیت دیجیتل و کاهش شکاف دیجیتل، و تسهیل مشارکت شهروندان در فضای معلوماتی وجود دارند.
هرچند وضعیت کنونی دشوار است، اما از دل همین شرایط، امکان طراحی ابتکارات هدفمند، خلاقانه و انعطافپذیر فراهم میشود که بتوانند ظرفیتهای انسانی را حفظ کرده و مسیرهای بدیل برای مشارکت دیجیتل ایجاد کنند.
برای رسیدن به این اهداف، ابتکارات و اقدامات ذیل میتواند مفید باشند:
حمایت از ظرفیتهای محلی و نسل جوان متخصص
در سالهای اخیر، افغانستان شاهد رشد تدریجی جامعهای از جوانان با مهارتهای دیجیتل بوده است که توانستهاند در عرصه تکنالوژی، نوآوری و دیتا بدرخشند.
این نسل، که عمدتاً خودآموز و انعطافپذیر است، ظرفیت بالقوهای برای رهبری آینده دیجیتل افغانستان بهشمار میرود.
حمایت هدفمند از این نیروهای محلی – حتی در شرایط محدود کنونی – میتواند تهدابی برای ایجاد ساختارهای دیتامحور باشد.
استفاده از روشهای آموزش غیررسمی، آموزش از راه دور، و برنامههای یادگیری دوبهدو(تبادله علم و مهارت بین دو شخص به شکل حضوری یا از طریق چتاپها) میتواند فضای مناسبی برای انتقال مهارتهای سواد دیتا و توسعه تفکر تحلیلی فراهم سازد.
همچنان، تأمین منابع دیجیتل آزاد (Open Educational Resources) و محتوای چندزبانه برای آموزش مفاهیم دیتا، میتواند دسترسی به این مهارتها را فراگیرتر سازد.
رسانههای اجتماعی همچنان نقشی حیاتی در تبادل اطلاعات، یادگیری و تقویت مشارکت دیجیتل بازی میکنند.
پلتفرمهایی مانند فیسبوک، یوتیوب، تیکتاک، و تلگرام در افغانستان رایجاند و برای میلیونها افغان، مرسومترین مجرای دسترسی به اخبار، آموزش و ارتباط محسوب میشوند.
با تولید محتوای آموزشی قابل دسترس به زبانهای محلی، میتوان این پلتفرمها را برای ترویج سواد دیتا، تفکر انتقادی، تحلیل معلومات و مهارتهای امنیت دیجیتل بهکار گرفت.
این محتوا میتواند بهشکل ویدیویی، انفوگرافیک، و یا درسنامههای کوتاه طراحی شود، تا برای استفادهکنندگانی که از سواد ابتدایی یا انترنت پرسرعت برخوردار نیستند نیز قابل استفاده باشد.
همچنین، همکاری با تأثیرگذاران دیجیتل محلی (اینفلونسرها)، مربیان (ترینران)، و معلمان مستقل میتواند به انتقال سریعتر و وسیع پیامها و مهارتهای مورد نظر کمک کند.
تقویت مهارتهای امنیت دیجیتل و حفاظت از هویت
در شرایط موجود، آموزش سواد دیتا بدون ارتقای مهارتهای امنیت دیجیتل کافی نخواهد نیست.
مفاهیمی چون مدیریت پسورد، استفاده از مرورگرهای (بروزَر) مصئون، رمزنگاری، شناسایی ویروسها، و محافظت از هویت دیجیتل باید به بخشی اساسی از برنامههای آموزشی تبدیل شوند.
برای نمونه، استفاده از اپلیکیشنهایی چون Signal یا ProtonMail برای ارتباطات امن، یا استفاده از VPN و مرورگرهای ضدردیابی، میتواند به کاربران کمک کند تا حریم خصوصی خود را حفظ کرده و همچنان در فضای دیجیتل فعال باقی بمانند.
پیشنهادهایی برای یک چارچوب تطبیقی سواد دیتا و انکشاف مسئولانهٔ دیجیتل در افغانستان
توسعهی سواد دیتا و پیشبرد انکشاف مسئولانهٔ دیجیتل در افغانستان ضرورت یک رویکرد چندبُعدی و هماهنگ دارد؛ رویکردی که ابعاد تخنیکی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را همزمان مدنظر بگیرد.
این چارچوب باید بهقسمی طراحی شود که نهتنها زمینهساز دسترسی فراگیر به تکنالوژی و مهارتها باشد، بلکه اعتماد، شفافیت و مصونیت را نیز در فضای دیجیتل تضمین کند.
برای حرکت به سمت چنین اهدافی، راهحلهای ذیل پیشنهاد میشود:
ایجاد و تطبیق چهارچوبهای حقوقی و پالیسیهای واضح برای مدیریت دیتا
در گام نخست، افغانستان نیازمند وضع قوانین جامع حمایت از دیتا بهویژه دیتاهای شخصی و بایومتریک است.
این قوانین باید انتشار و استفادهی غیرقانونی از دیتا، نظارت غیرمجاز، و سوءاستفاده از معلومات حساس را منع کرده و مکانیسمهای پاسخگویی مشخص را تعیین نمایند.
در پهلوی آن، باید پالیسیهایی برای بیطرفی شبکه (Net Neutrality) و آزادی دسترسی به انترنت طرح و تطبیق شود تا جلوگیری از حذف (سانسور)، قطع شبکههای مخابراتی و کنترول جریان آزاد معلومات ممکن گردد.
همچنان، پشتیبانی از ایجاد سیستمهای پرداخت دیجیتل با دسترسی باز برای تمام ارائهدهندگان خدمات مالی میتواند شفافیت و موثریت در توزیع کمکها و معاملات اقتصادی را افزایش دهد.
سرمایهگذاری در زیربناهای دیجیتل پایدار و قابل دسترس
دسترسی به انترنت با قیمت مناسب در مناطق اطراف (دهات) دورافتاده، یکی از ستونهای اصلی انکشاف دیجیتل پایدار است.
به این منظور، باید در شبکههای مقاوم و تطبیقپذیر سرمایهگذاری صورت گیرد – شبکههایی که بتوانند در برابر بحرانهای سیاسی و طبیعی مقاوم باقی بمانند.
همچنان، استفاده از تکنالوژیهای بدیل مانند انترنت ماهوارهای، مایکروویف یا شبکههای مبتنی بر انرژی خورشیدی میتواند برای مناطقی که دسترسی به فیبر نوری ندارند مفید واقع شود.
در کنار آن، دسترسی به وسایل دیجیتل ارزانقیمت و پایدار (مانند موبایلهای هوشمند اقتصادی) بهخصوص برای قشر محروم و زنان، حیاتی است.
ایجاد برنامههای آموزشی متناسب با نیازها و زمینهٔ محلی
برنامههای ارتقای سواد دیتا باید همزمان با آموزش سواد ابتدایی راهاندازی شوند، زیرا توانایی خواندن و نوشتن شرط اولیه برای درک مفاهیم دیتا است.
این برنامهها باید بهقسمی طراحی شوند که برای کارمندان سکتور عامه، کارمندان نهادهای بشری، و عموم شهروندان – بهویژه زنان و دختران – قابل استفاده باشد.
در این برنامهها، تمرکز باید بر موارد زیر باشد:
- درک کیفیت دیتا، منابع آن، و تشخیص خطاها و سوگیریها؛
- آموزش اخلاق در استفاده از دیتا؛
- فهم پیامدهای حقوقی و امنیتی تولید و اشتراکگذاری دیتا؛
- و در نهایت، توانایی تحلیل، تصمیمگیری و اقدام دیتامحور.
همچنین، حمایت از یادگیری آنلاین، آموزش از راه دور و منابع چندرسانهای چندزبانه میتواند برای جوامعی که به مکتب دسترسی ندارند، جایگزین مؤثری باشد.
تقویت مصونیت دیجیتل و آزادی جریان معلومات
تمام ابتکارات و اقدامات برای انکشاف زیربنای دیجیتل و سیستمهای دیتامحور باید مشروط به ایجاد میکانیزمهای جلوگیری از سوءاستفاده، سانسور و نقض حریم خصوصی باشد.
این شامل حمایت از دسترسی آزاد به ابزارهای رمزنگاری، پلتفرمهای مستقل، و منابع معلومات مقاوم در برابر حذف میشود.
علاوه بر آن، حمایت از رسانههای مستقل و خبرنگاران بهعنوان حاملان جریان آزاد معلومات و نظارت بر عملکرد دولت، از اهمیت بالا برخوردار است.
همچنان، استفاده از روشهایی مانند ناشناسسازی دیتا، ذخیره غیرمتمرکز و رمزگذاری انتها به انتها (End-to-End Encryption) برای محافظت از معلومات حساس، حیاتی است.
همکاری میان نهادهای بینالمللی و ظرفیتهای محلی
تشریک مساعی میان سازمانهای بینالمللی، نهادهای غیردولتی، شرکتهای تخنیکی داخلی، و مراکز آموزشی میتواند تضمینکنندهٔ پایداری، محلیسازی و تطابق فرهنگی ابتکارات سواد دیتا باشد.
چنین همکاریهایی باعث خواهد شد که ابتکارات از مرحلهٔ موقتی و پروژهمحور به ساختارهای پایدار و خودکفا تبدیل شوند.
در عین حال، تقویت ظرفیتهای نهادهای بشری محلی برای تحلیل دیتا، نظارت و ارزیابی نیز از جمله نیازهای عاجل است.
بسیاری از این نهادها باوجود دسترسی به معلومات، فاقد توانایی تحلیل مؤثر آن هستند.
همکاری با عالمان دین و رهبران اجتماعی در مناطق مختلف کشور برای ترویج نقش آموزش و سواد دیجیتل – مخصوصاً برای زنان – در قالبی دینی و فرهنگی، نیز به کاهش مقاومت اجتماعی کمک خواهد کرد.
نتیجهگیری: ترسیم آیندهای دیتامحور برای افغانستان
در دورنمای پرچالش افغانستان، سواد دیتا نهتنها یک مهارت تخینکی، بلکه یک ابزار حیاتی برای بقا، تابآوری و پیشرفت محسوب میشود.
این مهارت تهدابی برای تصمیمگیری آگاهانه، ارائه مؤثر خدمات عامه، بهبود شفافیت در توزیع کمکها، و ایجاد فرصتهای جدید اقتصادی در شرایط شکننده و نابرابر است.
با وجود پیشرفتهایی مانند افزایش دسترسی به انترنت و رشد سرعت ارتباطات، شکافهای عمیق – بهویژه شکاف جنسیتی، عدم مصونیت در فضاهای دیجیتل، و نبود حفاظت قانونی از دیتای حساس – مانعی جدی در برابر تحقق ظرفیتهای کامل تحولات دیجیتل و دیتامحور در کشور باقی ماندهاند.
افغانستان برای عبور از این موانع نیازمند یک رویکرد چندجانبه، پایدار و منسجم است. این رویکرد میتواند ویژگیهای ذیل را داشه باشد:
- بر سرمایهگذاری در زیرساختهای قابل اعتماد دیجیتل تأکید داشته باشد؛
- با درک دقیق زمینههای فرهنگی و سیاسی، برنامههای سواد دیتا را محلیسازی و انعطافپذیر سازد؛
- بر حمایت از آزادی بیان، حریم خصوصی و محافظت از دیتای شخصی بهعنوان اصول بنیادین انکشاف دیجیتل پافشاری کند؛
- و با ایجاد اتحاد و ارتباط میان ظرفیتهای محلی و حمایت بینالمللی، یک مسیر پایدار و مردمی برای آینده دیجیتل افغانستان ترسیم نماید.
اگر تکنالوژی فقط در خدمت نظارت قرار گیرد، نهتنها مانع انکشاف میشود، بلکه پایههای اعتماد عمومی، سرمایه اجتماعی و سرمایه انسانی را نیز تضعیف میکند.
اما اگر تکنالوژی با اصول حقوق بشر، سازگار با حساسیتهای محلی، حفاظت دیتا و شمولیت عادلانه همراه گردد، میتواند به یک ابزار قدرتمند برای احیای جامعه، بازسازی نهادها و ایجاد آیندهای با ثبات تبدیل شود.
بنابراین، سواد دیتا در افغانستان، صرفاً یک مهارت فنی نیست؛ بلکه یک ابزار استارتژیک برای حفاظت، تابآوری، و توانمندسازی فردی و اجتماعی است.
سرمایهگذاری روی آن، سرمایهگذاری روی آیندهای آگاهانه، مقاوم و باعدالت برای همه افغانهاست.
نظرتان درباره سواد دیتا در افغانستان چیست؟ چی موانعی برای ترویج آن وجود دارند؟ چی میتوان این سواد را برای دیگران انتقال داد؟
لطفاً نظرتان را درج کنید و ما در آینده این مقاله را براساس نظریاتتان بهبود میدهیم.